اگه دوری کسی رنجت می ده...
اگه از فاصله ی به وجود آمده متنفری...
اگه انتظار کامت را تلخ کرده...
اگه سکوت کردی و منتظری...
اگه این سکوت عذابت می ده...
یاد این داستان که بیفتی...
دیگه گذشت زمان وانتظار و دوری واست تلخ نیست...
مطمئن باش گذشت زمان همه چیز را روشن می کند...
محک می زند...
که ... عشق عشق واقعی است یا زودگذر...
انتخاب با خودته...
صبر یا عجله؟؟؟...
درک عظمت عشق
سال ها قبل از خلقت انسان در جزیره ایی زیبا تمامی حواس و موجودیت های غیر مادی در کنار هم زندگی می کردند: شادی ... غم...غرور...عشق... لبخند... تنفر... مهربانی ...
روزی خبر رسید که به زودی جزیره زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده کردند تا جزیره را ترک کنند.اما "عشق" می خواست تا آخرین لحظه بماند. چون او عاشق جزیره بود. وقتی جزیره در حال فرو رفتن به زیر آب بود، "عشق" با درماندگی به فکر نجات خود افتاد ولی دیگر دیر شده بود. پس تصمیم گرفت با کسی همراه شود. تعداد معدودی از ساکنان جزیره باقی مانده بودند. "عشق" در آن میان "غرور" را دید که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود پس، از او کمک خواست. "غرور" گفت: ((نه . من نمی توانم تو را با خود ببرم چه سنخیتی بین ما هست؟! تو مایه ی آبرو ریزی من هستی! من و عشق!!!...)) و در حالی که بلند بلند می خندید از آنجا دور شد... "عشق" دل شکسته رو به "غم" کرد و گفت: ((اجازه بده تا من با تو بیایم.)) "غم"با صدای حزن آلودی گفت: ((آه..."عشق"، من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تنها باشم تو تنهایی مرا برهم خواهی زد.)) "عشق" اشک آلود دامان "عقل" را گرفت... ولی "عقل" عقب عقب رفت و در حالی که خوب مواظب تک تک حرکات "عشق" بود که مبادا در آخرین لحظه به درون قایقش بیاید! گفت : ((نه ... نه... تو هیچی حالیت نیست ممکنه باعث غرق شدن من شوی...)) "عشق" این بار سراغ "شادی" رفت و او را صدا زد. اما او آن قدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای "عشق" را هم نشنید. آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و "عشق" دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدای سالخورده ای گفت : ((بیا "عشق"، من تو را خواهم برد.)) "عشق" آن قدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد. و سریع خود را داخل قایق انداخت واین گونه جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود رفت و "عشق" تازه متوجه شد کسی که نجاتش داده چقدر برگردنش حق دارد. چشمش به "مهربانی" افتاد که داشت تک تک مسافران را تیمار می کرد پس نزد "مهربانی" رفت و از او پرسید : ((آن پیرمرد که بود؟)) "مهربانی" پاسخ داد: (("زمان".)) "عشق" با تعجب گفت: (("زمان" ؟؟ اما چرا؟ چرا "زمان" به من کمک کرد؟!)) "مهربانی" لبخندی زد و گفت: ((زیرا تنها "زمان" قادر به درک عظمت عشق است...!))
درانتها هم لینک آهنگ زیبا و قدیمی و خاطره انگیز بیژن مرتضوی و مریم به نام فریاد را برای دانلود میذارم امیدوارم استفاده کرده باشید.
با آرزوی بهترین ها
4.79 مگابایت
شادی جان سلام ... من لینک شما جهت استفاده سایر دوستان در وبلاگ فکر نو قراد دادم امیداورم دوستان از مطالب زیبای شما استفاده نمایند
خیییییییییییییییییییییییییییییییییلی زیبا بود
از خیلی هم یه چیزی اون ورتر........
خسته نباشی خانمی
باز هم منتظر مطالب بعدی هستم
به به به به خیلی ممنون!می گم این داستان ماستانارو از کجا می اری هان؟ جالب بود ولی این آهنگ خزبود D: اوضاع احوال؟ چت مت نمیای سرت گرم شده به وبلاگت ما هم که درخت!!!
متن خیلی زیبایی بود . گاهی ما عشق و هوس رو اشتباه می گیریم ولی با زمان دادن و اندکی صبر می توان این دو را از هم تشخیص داد.
در عین سادگی پرمحتوا بو.
منتظر متنهایی قشتنگتر از پیش هستم
پاینده باشی
برای آرامش خودت بی اهمیت ها را مهم نشمار
سلام خوبی خیلی وب قشنگی داری
متن تاثیر گذاری بود ولی اگه بتونی وقتی عشق همه وجودت گرفته عمل کنی
خیلی قشنگ بود منم می خوام وبلاگ بزنم خبرت می کنم
به نام خدا
سلام خوشحال می شم کمی بیشتر با هم آشنا بشیم. در ضمن اگه بخوای می تونم یادت بدم که آهنگاتو با هر اسمی که می خوای تو وبلاگت بذاری نه با لینکشون.
سری بزن.
www.bia2lovely.blogsky.com
تعجب نکن ما دونفریم
حتما بیا منتظرتیم.
خدانگهدار.
همین هم راهنماییم کرد دوست گرامی
به نام خدا
سلام
منم شما رو لینک کردم.
خوشحالم به این زودی به وبلاگتون رسیدین.
منتظر خضور سبزتون تو بحث های وبلاگم هستم.
من و بچه های کلاس شعر هر هفته یه موضوع داریم که راجع به اون شعر و مطلب می نویسیم. این هفته هم موضوعمون ایران زمینه(مرز پر گهر)
اگه اهل دلی بیا و برام مطلبت رو بذارو بعد اونو توی کلاس شعر وبلاگم ببین.
ممنونم.
خدانگهدار
راستی تو هم یادم بده که از کدوم سایت آهنگاتو آپلود می کنی.
چون برای دانلود کردنشون خودش مستقیم میره روی مدیا پلیر.
سلام. من هم شما را لینک کردم. موفق باشی
زندگی چون قفسی است قفسی تنگ! پر از تنهایی وچه خوب است لحظه های خوب آن زندانبان بعد آن هم پرواز....
به نام خدا
سلام
د.ست داشتی شرکت کن.
موضوع این هفته کلاس شعر حضرت فاطمه(س) و شخصیت ایشونه.
لطفا بیکار ننشینیدو دست به کار شید.
موفق باشید.
بدرود
به نام او که پایداری از آن اوست
درود
دوباره یه نفر پیدا شده که طراحی وبلاگ من و دزدیده .....
نه شوخی کردم خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم منم می نویسم ولی ببخشید به پای شما نمی رسه .
سعی می کنم سر بزنم .........
همیشه موفق باشی .
راستی به ما هم یه سری بزن .
بدرود
دوباره سلام
امون از حواس پرتی اینم آدرس وبلاگ .
این دفعه واقعا خدانگهدار
به نام خدای تو
درودددددددددددد
خانم گل ممنون که سر زدی .... خیلی خوشحال شدم .
من آپم و منتظرت ........
راستی طراحی وبلاگت چه طوره دوسش داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه داداشم طراحیش کرده ......
همیشه مثه الان موفق باشی .
بدروددددددد
دوباره خدا و سلام
خانمی ممنون که لینک شدم ........... منتظر باش ....
خدانگهدار
دوباره سلام
آپم ها .................................. بیا منتظرتم
اگه یه روز تنها شدی... اگه دیدی بغض کردی ولی دلیل گریه کردن پیدا نمی کنی.... بدون دل خدا برات تنگ شده می خواد صداش کنی
سلام مرسی از این که این اهنگ رو (فریاد از بیژن و مریم) گذاشتی ما خیلی دنبال این اهنگ میگشتیم و لی بیشتر دنبال کد این اهنگ برای وبلاگ میخوایم اگه اونم بذاری که محشره بازم ممنون بابای